تنها اگر بخواهید پایتان را از خانه بیرون بگذارید، هر نفر به 333 هزار تومان لباس نیاز دارید؛ پیراهن معمولی که یک سال دوام بیاورد، زیبا باشد و جنس آن آزاردهنده بدن نباشد، از 63 هزار تومان ارزانتر نیست، شلوار آبرومندی که بتوانید یک سال بپوشید حداقل 90 هزار تومان قیمت دارد و کفش قابل پوشیدن متضمن سلامت پا و روان که یک سال دوندگیهای زندگی را تاب بیاورد و پاره نشود حداقل 180 هزار تومان هزینه روی دست صاحبش میگذارد.
لابد با من هم عقیده اید که هر نفر در یک سال حداقل دو دست لباس نیاز دارد تا بتواند یکی را بپوشد و یکی را بشوید. بنابراین بر حداقل هزینه سالانه یک نفر، قیمت یک پیراهن و شلوار و نصف قیمت کفش را نیز باید افزود چون کفش 180 هزاری را میتوان دو سال پوشید. یعنی هر نفر باید در سال 333 هزار به علاوه 153 هزار به علاوه 90 هزار تومان فقط برای حداقل لباس تنش هزینه کند یعنی 576 هزار تومان. البته فرض را بر این گذاشتهایم که او لباس مهمانی نخواهد. این آغاز خوبی است برای گزارشمان؟
اساسا هرچه میکشیم از پیشرفتهای علمی است. حالا نمیشد کشف نکنند بدن سالم به چه غذاهایی نیاز دارد؟ اکنون سایتهای خبری پر است از اخبار علمی مربوط به تغذیه درست. اخباری درباره اینکه آدمیزاد در طول روز چه مقدار آهن باید به بدنش برسد، چقدر پروتئین، چقدر قند، چقدر هیدروکربن و چقدر ویتامین و مواد معدنی. رادیو را هربار روشن کنی، صدای خانم یا آقایی را میشنوی که با شور و حرارت درباره تغذیه سالم حرف میزند. وقتی نام شیر را میآورد راه گلو را تنگ و باریک میکند و صدا را نازک میکند و پیچ و تاب میدهد که یعنی شیر خیلی خوب است و هر فردی در روز حداقل باید 3 لیوان شیر بخورد. گوینده رادیو نام گوشت و مرغ و ماهی و دل و جگر را که میآورد، اول از همه خودش غش و ضعف میرود و شنونده بینوا که پول ندارد، با شنیدن این نامها قبل از اینکه دهانش آب بیفتد میمیرد و زنده میشود. تلویزیون را هم که هربار روشن کنی میبینی در 22 شبکه 22 آشپز با 22 مجری در 22 آشپزخانه مشغول تدریس آشپزی سنتی، مدرن، فوقمدرن، عصر حجری، عصر قجری، امروزی و دیروزی هستند و هر یک روی پیشخوان استودیو کوهی از مواد غذایی ریخته است که بیننده دلش پیچ میخورد و هوس میکند. بعد چرتکه میاندازد که درست کردن چنین غذایی چقدر هزینه دارد. او حق دارد؛ هزینه یعنی به اندازه جیبت خرج کن، یعنی هرچه پول داری آش میخوری. یعنی سلامت و تندرستی و پزشکی و طول و عرض عمر را بیخیال شوی و به جیبت نگاه کنی.
دو کلمه حرف حساب بزنیم؟
نگویید این چه گزارشی است که نوشته ای. درد مردم همینهایی است که ما مینویسیم. در سالهای اخیر که معجزات هزاره سوم پولهای نفت کشور را با شعبده بازی غیب کرده و تحریم را بر سر ملت ریختهاند، مهمانی ناخوانده به نام گرسنگی به خانههای اقشاری از مردم راه یافته است. اکنون هربار که به مغازهای پا میگذاری، گرسنهای سر میرسد و از تو تقاضا میکند برایش تکهای پنیر یا قالبی کره یا بستهای نان بخری. هرچقدر هم در گوش ما بخوانند که این گدایان ثروتمندند و حقه بازند و زیر پوشش باندهای مافیایی فعالیت میکنند، به خرج ما نمیرود چون ما با چشم میبینیم که از سال 84 تا 92 ما که ما باشیم و شغل داریم و سر هر ماه حقوقی به حساب مان ریخته میشود، در خرج زندگی لنگ میزنیم و در این سالها جای مان در طبقه متوسط اجتماعی را خالی کرده و به طبقه زیر متوسط سقوط کردهایم چه برسد به بیچارهای که شغل ندارد یا دست و پای علیل دارد یا پیر است و ناتوان یا حتی معتاد است و به نوعی از حرکت نافرم جامعه و سیاست او هم ضربهای خورده و به دام اعتیاد سقوط کرده است. او باید چه کند و شکم بیچاره را چگونه سیر کند؟
همین رادیو و تلویزیون، مکرر پزشکان و مسئولان بهداشت کشور را روبهروی دوربین یا میکروفون مینشاند تا به مردم توصیه کند برای حفظ تندرستی چه بخورند و چه نخورند. هی شیر مادر را توصیه میکنند اما نمیگویند مادری که شوهرش 500 هزار تومان حقوق میگیرد و باید 600 هزار تومان اجاره خانه بدهد شیرش کجا بود که به کودک بدهد. هی توصیه میکنند سبزی بخورید، ماهی و گوشت سفید بخورید، حبوبات بخورید تا بیمار نشوید و سالم بمانید اما نمیگویند پولش را از کجا بیاورید. بله پول، خوردن و استفاده از این مواد غذایی پول میخواهد؛ پووووووووول.
ببینید خوانندگان عزیز! این گزارش نه سیاسی است، نه انتخاباتی، نه در دفاع از جریان و مرامی خاص. این گزارش کاملاً اجتماعی و کمی اقتصادی است. نه به کسی طعنه میزند، نه از کسی بازخواست میکند. این را نوشتیم چون به عنوان خبرنگار در خیابانهای شهر زیاد «ول چرخ» میزنیم و تو دست و بالمان گرسنه و فلک زده زیاد میبینیم. در این گزارش، ما قصد داریم چرتکه بیندازیم و ببینیم که اگر کسی بخواهد مانند بچه آدم زندگی کند و «حداقل» هزینههای خانوادهاش را تأمین کند، ماهانه چقدر پول نیاز دارد و باید چقدر درآمد داشته باشد. خانوادهای را در نظر بیاورید 5 نفره. پدری و مادری و 3 فرزند دانشآموز. کارکن خانواده پدر است و مقداری درآمد ماهانه. تمام قیمتهایی که در این گزارش میخوانید یا از روی برچسب اجناس خوانده شده یا از فروشنده مستقیماً پرسیده شده است. قیمتها جملگی به تومان است.
پوکی استخوان نگیریم
پزشکان و بهداشتفرمایان مدام توصیه میکنند که بچه آدم باید روزی 3 لیوان شیر بخورد تا پوکی استخوان نگیرد. میگویند نسل فعلی به دلیل تغذیه بد ازجمله کمبود مصرف شیر، هم قدکوتاه است هم اندام نامتناسب دارد و مخصوصاً این مشکلات را به دختران جوان مدرسهای نسبت میدهند. اگر خانواده 5 نفری بخواهد به توصیه پزشکان عمل کند در ماه چقدر شیر نیاز دارد و چقدر هزینه شیرش میشود؟ 5 نفر یعنی روزی 15 لیوان شیر. 15 لیوان میکند به عبارتی 75/3 لیتر با لیوان معمولی یک چهارم لیتری. یعنی هر 4 روز 15 لیتر و هر ماه 5/112 لیتر یا 102 کیلو چون کسبه، هر لیتر شیر را 900 گرم حساب و قیمت را به کیلو اعلام میکنند. اگر این خانواده نتواند شیر کم آب کیلویی 3000 تومان مصرف کند و بتواند ناز سوپریها را بکشد و ادا و اطوار آنها را برای خریدن یک پاکت شیر یارانهای تحمل کند، باید شیر یارانهای آبدار لیتری 1500 تومان مصرف کند که در طول ماه میشود: 5/112 ضرب در 1500. یعنی این خانواده ماهانه باید مبلغ 168 هزار و 750 تومان پول شیر بدهد. یعنی خانواده مورد نظر باید هر ماه این مبلغ را بابت شیر بپردازد تا پوکی استخوان نگیرد، پسر و دخترش قد کوتاه و اندامشان نامناسب نباشد؛ اگر روغن پالم را درنظر نگیریم.
آی گوشت! چهره سرخت پیدا نیست
خانواده عزیز 5 نفری که پزشکان و بهداشت فرمایان برایش نسخه میپیچیند و دل کباب میکنند که این را بخورید، آن را بخورید، قرار است از پروتئین هم استفاده کند. یعنی گوشت. بالاخره نشستن پای تلویزیون و انواع و اقسام وعدهها را شنیدن و تحمل کردن جان میخواهد و توش و توان که اگر گوشت نخوری، نداری. حالا چطور باید گوشت و پروتئین مصرف کرد؟ اینطوری: اگر هر فرد بخواهد روزانه گوشت قرمز بخورد، حداقل 100 گرم نیاز دارد. ملاحظه میفرمایید که 100 گرم چیزی نیست و در این گزارش نیازهای یک انسان را چنان پایین آوردهایم و حداقل گرفتهایم که اگر مسئول محترمی احیاناً این گزارش را خواند، فکر نکند ما داریم زندگی مرفه را تبلیغ میکنیم. خیر، بحث خوردن به اندازه نمردن است. گو اینکه همین 100 گرم گوشت را افراد بسیاری روزانه که هیچ، هفتهگانه و ماهانه هم در خانهشان نمیبینند. مای گزارشنویس برای تهیه این گزارش، ساعتها با بقال و قصاب و بستنیفروش و نانوا و غیره مصاحبه کردهایم که جزئیاتش را خجالت میکشیم بنویسم اما بالاخره خواهیم نوشت. بگذریم، هر نفر 100 گرم، یعنی برای خانواده باید در هر وعده، 500 گرم گوشت درنظر گرفت که اگر هفتهای سه وعده ناهار گوشت دار بخورد، میشود ماهی 6 کیلو. 3 تا ناهار که با میانگین گوشت گوسفند کیلویی 33 هزار تومان (ران) با 30 هزار تومان (مخلوط) که میشود 31 هزار و 500 تومان درست کند، باید مبلغ 189 هزار تومان هزینه کند.
خواننده عزیز! دقت کنید: هر خانواده مگر نباید هر روز ناهار بخورد؟ در ناهار که گوشت خالی نمیخورد. کنارش برنج یا حبوبات و روغن و پیاز و سیبزمینی هم هست. ما با حذف روغن و پیاز و سیبزمینی سعی داریم کاری کنیم مبلغ هزینههایی که محاسبه میکنیم از حد واقعی پایینتر شود. دلسوزان تندرستی مردم توصیههای زیادی برای مصرف گوشت سفید یعنی مرغ و ماهی میکنند. اگر در هفته سه روز مرغ و هر دو هفته یک وعده ماهی را برای خانواده 5 نفره در نظر بگیریم زیاد است؟ نه که نیست اما ما در هر دو هفته یک وعده ماهی و هر هفته یک وعده مرغ در نظر میگیریم که هر وعدهاش یک عدد مرغ دو کیلویی باشد و فرض میکنیم بقیه روزهای دو هفته را خانواده 5 نفری سر بیشام بر متکا بگذارد یا حاضری بخورد. ماهی اکنون کیلویی چند است؟ قزل آلا را همین الان اگر بخرید قیمتش کیلویی 14 هزار تومان است. خانواده 5 نفری هر وعده باید 2 کیلو ماهی به دندان بکشد که میکند به قرار 28 هزار و در ماه 56 هزار تومان. همین محاسبه را برای مصرف مرغ در نظر میگیریم با این تفاوت که خانم مرغه کیلویی 7300 تومان است. یعنی ماهانه 4 عدد یا 8 کیلو مرغ ضرب در 7300 تومان. بنابراین 58 هزار و 400 تومان در ماه هزینه مصرف مرغ خانواده است بدون روغن و پیاز و سیبزمینی و گوجه. لطفاً اعداد بهدست آمده را با هم جمع نبندید مگر اینکه فکر کنید خانواده 5 نفره هیچ هزینه یا نیاز دیگری ندارد. عجله نکنید، برای جمع بستن زود است.
برنج خوردیم، پای لرزش نشستیم
مگر میشود برنج را از ایرانی جماعت گرفت؟ آن هم برنج شمال را؟ و نوع دودی و دمسیاه؟ نامردی است اگر به ایرانی جماعت بگویید برنج هندی و پاکستانی بخورد. گرچه وقتی ناچار است و جیبش سلیقهاش را تعیین میکند، همان را هم روی چشم میگذارد. بنابراین، هر یک از اعضای خانواده 5 نفری اگر روزی یک وعده 200 گرمی برنج بخورد میشود روزی یک کیلو (مصرف عادی یک وعده دوسیر یا 150 گرم است اما ما وعده شام را در محاسبات مان کلاً حذف میکنیم و 50 گرم بر مصرف روزانه برنج میافزاییم وگرنه یک وعده شام معمولی خانواده 5 نفری در خانه حداقل 20 هزار تومان هزینه روی دست صاحبخانه میگذارد. لابد میدانید که هر کیلو برنج مرغوب همین الان 8500 تومان قیمت دارد. اگر روزی یک وعده برنج را برای 5 نفر درنظر بگیریم، میشود ماهی 30 کیلو یعنی در ماه 255 هزار تومان هزینه برنج. از آنجا که حبوبات برای انسان مفید است و برنامههای صدا و سیمایی بر مصرف آن تأکید فراوان میکند، خانواده 5 نفری گزارش ما قصد ندارد با توصیههای کارشناسی مخالفت کند بنابراین، اگر هر نفر هفتهای 250 گرم حبوبات (مهم نیست از چه نوعی) مصرف کند، ماهانه دست کم میشود 5 کیلو. انواع حبوبات قیمتهای متفاوت دارد اما پرمصرفترین آن که شامل لوبیا، عدس، لپه و نخود است. قیمت لوبیاچیتی اکنون در فروشگاهها 10 هزار تومان، نخود 8 هزار و عدس و لپه هر یک کیلویی 6 هزار تومان به فروش میرسد. میانگین قیمت این 4 نوع از حبوبات میشود 7500 تومان که ضرب در مصرف ماهانه یعنی 5 کیلو میشود چند؟ 38 هزار و 500 تومان. که البته ما میدانیم و شما هم میدانید وقتی خیلی از کالاهای خوراکی از سبد خانوار حذف میشود، مصرف حبوبات افزایش پیدا میکند و دقیقاً به همین دلیل ناگهان عدس از قیمت هزار تومان ظرف مدت کمی به 6 هزار میرسد چون برنج 2 هزاری به 6 و 7 و 8 هزار تومان رسیده و بهخاطر همین، بخش زیادی از مردم عدسی خور میشوند. از سوی دیگر، وقتی در ساندویچیها ناگهان ظرف مدت کوتاهی ساندویچ همبرگر از قیمت 3 هزار تومان به 14 هزار تومان میرسد، مشتریان فست فود به فلافل رو میکنند که با قیمت 300 تومان به فروش میرسد و البته در این گیرودار افزایش قیمتها، نخود گران شده و فلافل هم به پیروی از نخود به 3000 تومان رسیده است. تو ببین چه نفسی از ما گرفته شده تا قیمت این اجناس را برای گزارشمان بهدست بیاوریم. آن هم در این شهر تهرانی که هزار نرخ دارد و هر کس هر کالایی دارد به قیمت دلبخواه خودش میفروشد. اگر اعضای خانواده 5 نفری بخواهد روزانه یک وعده سالاد هم بخورد به نظر شما جنایت کرده است؟ یا سالاد یا سبزی یا ماست. ما برای آسانی محاسبه میگوییم فقط سالاد. روزانه یک وعده سالاد به هر نفر میرسد که به ازای هر نفر یک هزار تومان، میشود ماهانه 150 هزار تومان؛ از ماست و سبزی چشم میپوشیم.
چه کسی پنیر مرا گران کرد
میگویند کسانی که صبحانه نمیخورند از درون بیمار میشوند. میگویند صبحانه بخورید تا سالم بمانید، تا دخترانتان رشد خوبی داشته باشند، تا چاق نشوید، تا روحیه خوب داشته باشید و غیره. خانواده 5 نفری اگر بخواهد هر روز صبحانه چای و پنیر و کره بخورد باید روزی حداقل 2500 تومان به ازای هر نفر خرج کند. میدانید که اگر در قهوهخانه یا رستوران بخواهید صبحانه بخورید کمتر از 10 هزار تومان برای یک نفر نخواهد شد. میگوییم در خانه این هزینه کمتر میشود پس میگیریم نفری 2500 وگرنه با چای کیلویی 20 هزار تومان و کره 100 گرمی 2200 تومان و پنیر کیلویی 20 هزار تومان نمیتوان به گزافهنویسی متهم شد. پس صبحانه این خانواده میشود روزی 12 هزار و 500 و ماهی 375 هزار تومان.
خواننده عزیز! یک وقت شما و مدیران عزیز تصور نکنید که ما زندگی لردی را تبلیغ میکنیم، بلکه ما حداقلها را در نظر میگیریم تا کسی را هول برندارد و نگوید این گزارشنویس ورپریده میخواهد مردم را بدعادت کند. ما حدی را محاسبه میکنیم که دو – سه پله از متوسط جامعه پایینتر است وگرنه خانوادههایی هستند که پول توجیبی ماهانه یک فرزندشان 3 برابر حقوق پایه کارگری است و خانوادههایی هستند که از نعمات خداوندی فقط هوا را خوب میخورند و اگر مثلاً گوشت بخورند، سهمشان کمتر از سهم گربههای مقابل قصابیها است.
میوههات را قورت بده
قیمتهایی که اینجا میخوانید همان قیمتهای رایج در میدانهای میوه و تربار است. اگر برای اعضای خانواده 5 نفری روزانه 3 عدد پرتقال، 3 عدد سیب و 3 عدد موز در نظر بگیریم کسی ناراحت نمیشود؟ فرض میگیریم که اعضای خانواده 5 نفری شلیل و انگورکیلویی 6 هزار و گیلاس و زردآلوی کیلویی 10 هزار تومان را فقط در خواب ببینند و از خیر خوردنش بگذرند.
گو اینکه اکنون فرزندانی در ایران بزرگ میشوند که نه میدانند تمشک چیست، نه شاتوت، نه چغاله و نه آناناس تازه. بگذریم و به گزارش مان برسیم. پس روزی 3 عدد سیب، 3 عدد پرتقال و 3 عدد موز را میوه مصرفی خانواده در نظر میگیریم. تجربه هم ثابت کرده که بهطور متوسط، 3 سیب و 3 پرتقال و 3 موز معمولی تقریباً میشود هر کدام نیم کیلو. سیب کیلویی 5 هزار تومان، پرتقال 6 هزار تومان و موز 4500 تومان. یعنی روزانه 7750 تومان. رحم داشته باشید لااقل ماهانه یک وعده خربزه و دو وعده هندوانه هم اعضای این خانواده باید بخورند تا جان داشته باشند ساعتها پای تلویزیون بنشینند و وعده بشنوند. هر وعده خربزهخواری خانواده 5 نفری یک عدد خربزه میخواهد به وزن حدوداً 4 کیلو که به قیمت هر کیلو 2 هزار تومان میشود 8 هزار تومان و یک هندوانه 4 کیلویی به قیمت هر کیلو یک هزار تومان میشود 4 هزار تومان. در نهایت به این محاسبه میرسیم که این خانواده در هر ماه جمعاً باید 248 هزار و 500 تومان میوه بخورد.
هزینههای نخوردنی
نخیر خواننده عزیز! ما فراموش نکردهایم که این خانواده 5 نفری هم اجاره خانه دارد، هم هزینه تحصیلات فرزندان، هم هزینه آب و برق و گاز و تلفن. این خانواده عزیز 5 نفره اگر بخواهد در خانهای 52 متری در تهران در محله سرآسیاب دولاب زندگی کند همین الان باید ماهانه 900 هزار تومان در جنوب شهر پول بدهد. یا 10 میلیون پیش بدهد و ماهی 600 هزار تومان کرایه اما 5 نفر چگونه در 52 متر زندگی کنند؟ طبق استانداردهای ساخت و ساز رایج در ایران، سرانه فضای مفید برای هر نفر اکنون 18 متر مربع است که از حداقل مورد نیاز یک زوج و سه فرزند، پایینتر است. اگر برای خانواده 5 نفری حداقل 90 متر آپارتمان در جنوبیترین محله تهران درنظر بگیریم، اجاره ماهانهاش میشود 900 هزار تومان با 10 میلیون پول پیش. یا 20 میلیون پیش و 600 هزار تومان کرایه. کدام را درنظر بگیریم؟ فرض میگیریم با برف پارسال پول بادآوردهای از آسمان برای خانواده 5 نفره فروریخته به مبلغ 20 میلیون تومان وگرنه با حقوق حداقل کارگری به عمر انسان کفاف نمیدهد که 20 میلیون پسانداز کند. این مقدار رهن وقتی به اجاره ماهانه تبدیل شود، میشود ماهانه یک میلیون و 200 هزار تومان اجاره خالص. همین خانواده اگر یک فرزند پیشدانشگاهی داشته باشد باید برای یک سال حداقل حدود 5 میلیون تومان پول بدهد یعنی ماهانه حدود 400 هزار تومان. فرض میگیریم برای فرزند دوم و سوم هیچ هزینه تحصیلی صرف نشود.
برای هر ماه مصرف این خانواده هم اگر 50 هزار تومان هزینه برق و تلفن محاسبه کنیم به اضافه 50 هزار تومان پول شارژ ساختمان، میشود 100 هزار در ماه.
چاله گزارش همینجا است. مای گزارش نویس عادت داریم تو گزارشهای مان یک چاله حفر کنیم تا پای کسی را که سر به هوا راه میرود، در آن گیر بیندازیم. به تومان ملاحظه بفرمایید: شیر (168750)، گوشت (189000)، ماهی (56000)، مرغ (58400)، برنج (255000)، حبوبات (38500)، سالاد (150000)، صبحانه (375000)، میوه (248500)، اجارهخانه (1200000)، پیشدانشگاهی (400000) و آب و برق و شارژ (100000).
جمع کل میشود سه میلیون و دویست و سی و نه هزار و صد و پنجاه تومان (150/239/3).
صبر کنید: گزارش هنوز تمام نشده. حقوق پایه کارگری اکنون ماهیانه 608 هزار تومان است و با مزایا و غیره خیلی بشود 700 هزار تومان. یک بازنشسته یا بازمانده خیلی مورد لطف واقع شود 700-800 هزار تومان میگیرد. معلم همینطور. خبرنگار هم داریم که با 10سال سابقه کار بیش از 900 هزار نمیگیرد. راننده تاکسی و آژانس و اتوبوس و راننده مترو درآمدهایی دارند که حداقل یک سوم هزینه ماهانه است. راستی کسی نمیپرسد مردم چطور زندگی میکنند؟ کدام یک از خوردنیهای مورد محاسبه این گزارش را از زندگی خود حذف کردهاند؟ آن هم با این ناخن خشکی که ما به خرج دادیم و هزینه تفریح و مسافرت و دوا و دکتر و لباس و موبایل و حوادث پیشبینی نشده را به حساب نیاوردهایم؟ و فرض کردهایم که خانواده 5 نفری هرگز نه مهمانی میدهد، نه به مهمانی میرود، نه کادو میخرد و نه خرجهای رایج خانوادهها را دارد؟
اینجا است که معلوم میشود چرا مخارج عادی مردم دائماً جای یکدیگر را تنگ میکنند و گلوی پدر صاحب بچه را میفشارند، هر روز بیشتر. آیا الان هم باید توصیههای بهداشتی پزشکان را شنید و عصبانی نشد؟ آیا باز هم باید برنامههای آشپزی تلویزیون را نگاه کرد و عقدهای نشد؟ آیا در این شرایط، سرطان و سوء تغذیه و پوکی استخوان و کوتاهی قد دختران و پسران را باید سرنوشت محتوم اعضای خانواده 5 نفری دانست؟ آیا در چالهای که ما در گزارش مان کندیم، فقط پای مردم باید گیر کند؟ شاید اکنون بهتر باشد که پزشکان و متخصصان پژوهش کنند تا رمز مبتلا نشدن مردم به سرطان و سوءتغذیه و پوکی استخوان با حقوق 700 هزار تومانی و خوردن نان خالی و آب لولهکشی و هوای پر از ریزگرد را پیدا و از این راه به پیشرفت علم و دانش بشری هم کمک کنند.