سناریوی زیر را در نظر بگیرید: هشت ماه برای ایجاد یک محصول جدید و شگفتانگیز زمان صرف کردهاید؛ محصولی که میدانید دنیا به آن نیاز دارد و همه توان و زمان خود را وقف آن کردید.
حال به این محصول علاقه پیدا کردهاید، دوستانتان نیز به آن علاقهمند شدهاند، در مورد آن با هر کسی که میشناسید صحبت کردهاید و تقریبا آماده شدهاید که آن را به دنیا معرفی کنید. اما ناگهان همه چیز به طرز وحشتناکی بههم میخورد. این دقیقا همان موقعیتی است که من و شریکم دو سال پیش با آن مواجه شدیم. امروز محصول ما به نام آپتاینمانستر1 به یکی از محبوبترین راهحلهای وردپرس2 تبدیل شده و به صاحبان وبسایتها این امکان را میدهد که بازدیدکنندگان آزاد سایت را به مشترکین و مشتریان دائمی تبدیل کنند، اما در ابتدا وقتی فکر میکردیم تقریبا کار را تمام کردهایم، با یک مانع بزرگ مواجه شدیم. ما این محصول را در چند سایت تست کردیم و نرمافزار به طور مکرر به سرورهای ما آسیب رساند. در روش طراحی سیستم اشتباه بزرگی مرتکب شده بودیم. بدون بازنویسی کامل محصولی که تولید کرده بودیم، هیچ راهی برای اصلاح آن وجود نداشت. حس میکردیم هشتماه تلاش و سختکوشی ما به هدر رفته است.
هشت ماه پیش
در سال 2012 وقتی از تلاش برای یافتن یک راهحل وردپرس برای جذب مشتری ناامید شده بودم، ایده آپتینمانستر به ذهنم رسید. در ابتدا با یک تبلیغ پاپآپ ساده که برای سایت خودم جمعآوری کرده بودم، کار را شروع کردم. این محصول به قدری خوب کار میکرد که با کارآفرین دیگری به نام توماس گریفین برای تولید بیشتر شریک شدم.
تصمیم ما – که اشتباه بزرگی بود – تولید آن به شکل SaaS (نرمافزار به عنوان خدمات) بود. ما میخواستیم محصولمان برای هر کسی که میخواهد در دسترس باشد؛ فارغ از اینکه از چه نوع وبسایتی استفاده میکنند. متاسفانه هیچ یک از ما تجربه کافی در زمینه برنامههای SaaS نداشت. اما مصمم بودیم در این مسیر پیش برویم و با استفاده از وردپرس به عنوان یک چارچوب (که تجربه کافی در آن داشتیم) هرطور شده محصول را در قالب SaaS تولید کنیم. در یک دوره هشت ماهه، محصولمان را شکل دادیم، تست کردیم و به اصلاحات آن پرداختیم. از ویژگیهای کوچکی که به آن اضافه کرده بودیم بسیار راضی و خشنود بودیم، تا لحظهای که فهمیدیم اگرچه این برنامه در بسیاری از سایتها به خوبی اجرا میشود، اما کارآیی بیشتری که از آن میخواهیم به هیچ وجه عملی نیست. لحظه وحشتناکی بود. باید تصمیم سختی میگرفتیم: یا کلا دست از آن میکشیدیم یا از ابتدا تولید آن را شروع میکردیم.
چگونه شکست به موفقیت تبدیل شد
در نهایت تصمیم گرفتیم 30 روز به خودمان مهلت بدهیم. برای تولید محصول اولیه هشت ماه زمان صرف کرده بودیم و میخواستیم به هر نحوی آن را به سرانجام برسانیم. چند رقیب تازه وارد بازار شده بودند و هر چه بیشتر تاخیر میکردیم، سختتر میتوانستیم خودمان را بازیابیم. برای بازسازی محصول از ابتدا، زمان کافی نداشتیم. بنابراین این بار پیشنهاد دادم ابتدا بر وردپرس که به خوبی با آن آشنایی داشتیم متمرکز شویم و سپس آپتاینمانستر را به عنوان مکمل وردپرس راهاندازی کنیم. برای اینکه به ضربالاجل 30 روزهمان پایبند باشیم، باید بر ضروریات متمرکز میشدیم و محصولی با بیشترین بازدهی و کمترین ریسک میساختیم. با اینکه بعد از 30 روز محصول تمام و کمالی تولید نشده بود، اما باز هم نسبت به محصولات موجود یک دستاورد محسوب میشد.
چند ماه پیش، خبرنگاری در مورد موفقیت یک شبه ما سوال کرد. ناخودآگاه به او خندیدم. چون همانطور که توضیح دادم ما هیچ چیز را یک شبه به دست نیاورده بودیم. در نهایت، حدود 10 ماه طول کشید تا از ایده اولیهای که داشتیم به تولید نهایی و موفق محصول برسیم. در حقیقت، اگر از هر کسی که به نظر میرسد یک شبه به موفقیت رسیده سوال کنید، متوجه میشوید که چندین ماه یا حتی سال، بدون آنکه در ظاهر مشخص باشد و شما چیزی در مورد آن شنیده باشید، کار کرده است. اگر همه چیز را ساده میگرفتیم، سفرمان به این سرعت پیش نمیرفت. ما باید با محصولی که بیشترین بازدهی و کمترین ریسک را داشت شروع میکردیم، آن را در شرایط واقعی تست میکردیم و خیلی سریع از مشتری بازخورد میگرفتیم. اگر همین الان روی محصول تازهای کار میکنید، یا ایده بزرگی برای تولید دارید، اشتباهی را که ما مرتکب شدیم تکرار نکنید و بیدرنگ تکامل را هدف خود قرار ندهید. قبل از اینکه فکر کنید کاملا آماده شدهاید، قدمهای کوچک را بردارید و از آنجا شروع کنید.اگر این کار را انجام دهید، شاید محصول شما «موفقیت یکشبه» بعدی باشد!
پاورقی
1) OptinMonster: بهترین ابزار مکمل وردپرس که بازدیدکنندگان سایتها را به مشترکین و مشتریان دائمی تبدیل میکند.
2) WordPress: یک سیستم مدیریت محتوا تحت وب است که از آن برای ساختن سرویس وبلاگدهی و وبسایت استفاده میشود.
نویسنده: Syed Balkhi
مترجم: مریم رضایی
منبع: Washington Post