
🔸 این تعبیری جالب و تکان دهنده ای است که می فرماید: نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ حیات جسمانى ما وابسته به رگى است که خون را به طور مرتب از یک سو وارد قلب، و از یک سو خارج کرده به تمام اعضا مى رساند که اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد فوراً مرگ به سراغ انسان مى آید .
🔸 خداوند از رگ قلب ما نیز به ما نزدیکتر است. این همان است که در جاى دیگر مى فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛ بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مى شود. (انفال/24)
🔸 البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمى شود؛ و اشاره به احاطه و تسلط علمی و آگاهی خداوند دارد. (تفسیر نمونه، ج 22، ص 245)
🔸 معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضایش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیک تریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مى گذرد آگاه نیستیم؟
🔸 این جمله مى خواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد، وگرنه مساله نزدیکى خدا به انسان مهم تر از این، و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است
🔸 و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است، لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به این حد اکتفاء کرده که بفرماید: “ما از طناب ورید به او نزدیک تریم”. (ترجمه المیزان، ج 18، ص 519)
🔸 نامیدن آن به ورید به جهت ورود روح در آن است، و حبل الورید مثالی است که شدت قرب و نزدیکی را برساند
🔸 حقیقت معنا آن می شود که علم سبحانى به گونه ای محیط به احوال انسان است که هیچ چیز از خفایاى صدور و سرایر قلوب بر او مخفى نیست، پس کأنّ خداوند نزدیکتر است به انسان از رگى که حامل روح است. ( تفسیر اثنا عشری، ج 12، ص 224