هماکنون ۲۲۱ ایرانی در دوازده زندان مالزی دربند هستند؛ ۳۱ زن و ۱۹۰ مرد که در این میان، ۶ زن و ۸۰ تن از مردان زندانی ایرانی به اعدام محکوم شدهاند؛ آماری زیاد و عجیب که در پس آن ماجراهای ناشنیده بسیاری وجود دارد.
به نقل از تابناک، در روزگاری که یکی از چالشهای بزرگ مسئولان ایرانی در مالزی، تعداد زیاد زندانیان و محکومان به اعدام است، شنیدهها از رنجی حکایت دارد که قاچاقچیان ایرانی به ایشان تحمیل میکنند؛ رنجی که تا یک دهه پیش ژاپن را آزار میداد و اکنون بلای جای امثال اندونزی، مالزی و چند کشور دیگر شده است.
هرچند بیشتر ایرانیان مهاجر به این کشورها را دانشجویان و قشر باسواد و تحصیل کرده تشکیل میدهند، آنچه دورنمای ذهن ایشان از کشورمان را شکل میدهد، بیشتر قاچاق مواد مخدر است تا مشتاقان علم. اینقدر که میگویند ایرانیها گوی رقابت را از آفریقاییها در قاچاق مخدر ربودهاند و سختترین مقابلهها برای حذفشان هم راه به جایی نبرده است.
اوضاع برای مالزیاییها و اندونزیاییها به قدری قمر در عقرب شده که به تازگی قوانین صدور روادید خود را تغییر دادهاند تا کسی نتواند به آنجا سفر کرده و در آغاز ورود، روادید دریافت کند. اما این تغییر از این روی به ما ارتباط مییابد که متأسفانه در زمان تصمیمسازی و اعمال آن، قاچاق انسان و مواد مخدر، ارکان این تصمیم اعلام شده که در کنار (دومی قاچاق مخدر) نام ایرانیان سنجاق شده بود!
پس از دستگیری «هادی» در سه کشور جشن گرفتند!
آن گونه که خبرنگاری آزاد از اوضاع قاچاق مخدر در مالزی مینویسد، «هادی» ملقب به «چارلی»، متولد ۱۳۶۴، بچه جوادیه تهران با اصالت قزوینی، جوانی کوتاه قامت و ریز نقش بود که روز دستگیریاش در اداره پلیس مالزی، ژاپن و کلمبیا جشن برپا شد، چراکه مأموران گمان میکردند سرانجام پرونده قاچاق در مالزی و ژاپن و تیراندازی و شاخ و شانهکشی او در کلمبیا ـ که مدتی بود اقامت آنجا را هم گرفته بود ـ پایان یافته است.
این فرد با اجاره چند منزل مسکونی در منطقه «ایپوه» و «امپنگ» در کوالالامپور، انباری از مخدر شیشه داشت و به عنوان یکی از اصلیترین مافیای شیشه، قیمتگذاری بر این ماده مخدر را عهدهدار بود.
یکی از کارگران سابق چارلی میگوید: «وی برای کار، راهی ژاپن شده بود و از همان جا کار خلاف را شروع کرد، اما به محض اینکه خطر بازداشت و لو رفتن در این کشور تهدیدش کرد، به مالزی رفت. او از سال ۲۰۱۰ تقریبا به یکی از قطبهای قاچاق شیشه تبدیل شده بود. هادی تمام مواد مخدر خردهپاها را جمع و انبار میکرد تا بتواند بازار شیشه مالزی را در دست بگیرد».
بر پایه ادعای یک مقام پلیس مالزی، مبلغی حدود ۱۰۰ میلیارد تومان از مالزی به حساب چارلی در ایران واریز شده است.
از قاچاقچیانی که در ایران آزادند تا فناوری انتقال شیشه در شیشه!
این خبرنگار آزاد در ادامه مینویسد: یکی از مأموران پلیس بوکیت امان (سازمان مبارزه با مواد مخدر مالزی) درباره سرنوشت امثال هادی میگوید: تمام این افراد سرشناس از جمله هادی، خیلی زود با پرداخت هزینههای گزاف و استخدام چند وکیل مشهور از زندان رها میشوند. بیشتر کسانی که اکنون زنداناند و حکمهای سنگین گرفتهاند، خرده پا هستند.
البته هادی با همین فرمول و به کمک وکیلی سرشناس به نام «گویی»، با پرداخت ۴۵۰ هزار رینگت مالزی (هر رینگت حدود ۸۰۰ تومان به نرخ دولتی و ۱۰۰۰ تومان به نرخ آزاد) تبرئه شد. بر پایه قوانین مالزی، او به ایران دیپورت شد؛ اما هرگز خبری از دستگیری او در ایران به گوش نرسید.
دستگیری و دیپورت این افراد تغییر چندانی در وضعیت قاچاق مواد مخدر در مالزی ایجاد نکرده است. البته کنسول ایران در مالزی مدعی شده که به علت افزایش کنترل در مرزهای هوایی، تعداد زندانیان ایرانی در مالزی کاهش یافته است.
اما «محمد»، یکی از زندانیان مواد مخدر ایرانی که در زندان «سونگای بلو» به سر میبرد، این ادعا را رد کرده و از هشیار شدن قاچاقچیها میگوید: «روشها تغییر کردهاند. مثلا در روشهای جدیدتر، شیشه را در ترشی و خیارشور حل میکنند و در لابراتوارهایی که در مالزی دارند، دوباره آن را از مایه خیارشور و ترشی جدا میکنند و میفروشند. دیگر مثل قبل، کسی بیگدار به آب نمیزند؛ افزون بر اینکه با رسانهای شدن ماجرای مواد مخدر، دیگر کسی قربانی قاچاقچیان بزرگ نمیشود. کسی حاضر نیست بسته ناشناس را به مالزی حمل کند و یا اینکه با فریب سفر رایگان، راهی مالزی شود.»
به این دلیل است که مالزی زندانیان ایرانی را به وطنشان برنمیگرداند
ورود شیشه ابتدا از چین و سپس از مالزی به ایران رواج پیدا کرد اما پس از مدتی، تولید مخدر شیشه در ایران ارزانتر شد. این در حالی بود که بهای هر کیلو از این ماده مخدر در مالزی به ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزار رینگت میرسید.
«حسن روشن»، لقب نخستین وارد کننده بزرگ شیشه به ایران را از آن خود کرده است. پس از رواج تولید این ماده مخدر در ایران، روشن اولین صادرات گسترده شیشه را از ایران به مالزی آغاز کرد. او مدتی بعد با شخصی معروف به «غلام غربت»، تجارت شیشه را در مالزی گسترش میدهد؛ اما با حمله پلیس به محل نگهداری مواد، او و پسر غلام غربت دستگیر میشوند و پس از هفت ماه و پرداخت هزینههای بسیار، روشن از زندان آزاد و به ایران دیپورت میشود.
یکی از مقامات پلیس مالزی در این باره میگوید: «اقامت روشن در مالزی باطل و برای همیشه از ورود به این کشور محروم شد؛ اما هرگز خبر یا مدرکی که نشان دهد پلیس ایران او را بازداشت کرده و یا بازخواست شده، به بوکیت امان ارایه نشد؛ ما خبر موثق داریم که او در ایران آزاد است».
یک افسر دیگر پلیس بوکیت امان در این مورد میگوید: «اصلیترین دلیل مقامات مالزی برای باز نگرداندن این زندانیان به ایران، این است که هیچ تضمینی برای جلوگیری از سفر دوباره آنها به مالزی وجود ندارد. وقتی بزرگترین قاچاقچیهایی که به سختی در مالزی به دام پلیس افتاده و بازداشت شدهاند، پس از بازگشت به ایران آزاد هستند و هیچ خبری از بازداشت آنها منتشر نمیشود، وقتی بارها افرادی پس از دیپورت به ایران، با پاسپورت ایرانی اما با نام و فامیلی جدید به مالزی بازگشته و به کارهای قبل خود ادامه میدهند، بازگرداندن این زندانیان کار عاقلانهای نخواهد بود».